آیا اون دوستم داره؟
آیا من عاشقش هستم؟؟؟
این سوالیه که واسه بیشتر عاشقای زمینی پیش میاد؟خب سوال
اول جواب سوال دومه که از خودمون پرسیدیم و تقریبا نصف کارهستش.
هر وقت عاشق کسی میشین واستون اهمیت پیدا می کنه که طرف
دوستتون داره یا نداره ( البته درباز شدن غنچه عشق تاثیرخوبی داره اما چه طرف
دوستتون داشته باشه چه نداشته باشه عاشقش هستین که اون بحث عشقای یک طرفه و عشقای
مشترک هست.
پس هر وقت از خودتون پرسیدید که (آیا اون دوستم داره؟) پس
عاشق اون هستید که همچین سوالی تو ذهنتون رخ داده.
شک نکنین که این مطلب همه جا صحت داره به جز در مواردی که
همزمان از خودتون واسه چند نفر سوال میکنین: آیا ایکس دوستم داره؟ آیا ایگرگ دوستم
داره و... اینجا شما عاشق نیستید شاید بخواین قدم در راه عشق بزارید ولی تازه
میخواین به پاسخ غریزی جنس مخالف دوستی پاسخ بدین و هنوز تا عاشق شدن مونده.
تا حالا فهمیدیم که عاشق هستیم حالا میخوایم بفهمیم که آیا
اون دوستم داره ؟؟خب اگر عاشق باشید جواب اینم میتونیم بگیریم فقط کافیه وسواس و
شک و ... رو کنار بزارین.
لازم نیست که طرف بگه دوستتون داره شما باید حس کنین که
دوستتون داره.بعضیا به مراحلی از عشق میرسن که جز اینکه میتونن درک کنن طرف
دوستشون داره یا نه حتی میفهمن طرف عاشقشون هست یا داره تظاهر می کنه.
پس دوستان این دو سوال در واقع میتونن جواب همو داشته باشن.
اگه راهنمایی بیشتری خواستین میتونم یه راهی بزارم جلوی پاتون...
عشق و نفرت...دو بعد کاملا جدا مگر خداوند
سرچشمه تمام زیبایی ها نیست پس چرا در وجود ما حس تنفر را قرار داد؟؟؟
بله درسته ما از کلمه تنفر برای چیزای نفرت انگیز استفاده
میکنیم اما اگر چشم بصیرت داشته باشیم میبینیم این حس هم مثل تمام حس ها زیباست.
بزار روشن تر واست بگم هر حسی هم میتونه زیبا باشه هم
میتونه زشت باشه.
عشق مادر به فرزند زیباست اما عشق یک شخص به جنایت یا...زشت
و ناپسند است شاید نفرت از اعتیاد زیبا باشد و نفرت ازخوش خلقی زشت باشد.
شاید بپرسی که عشق و نفرت فقط به اشخاص اختصاص داره مگه
میشه آدم عاشق یه کار یا خصلتی باشه؟؟؟کاملا برعکس عشق واقعی از سر احساس ما نسبت
به خصلت شخص مورد نظر سرچشمه میگیره.
حالا شاید اصلا شخصی نباشه ولی ما عاشق یه کاری باشیم شایدم
شخصی باشه و ما عاشق یه کاراز اون شخص بشیم.
واسه این که درجات احساس و نتایج احساسات قلبی انسان رو بهتر
تصور کنم واسه خودم یه رده بندی درست کردم که اشخاص رو تو این نمودار جا میدم اول
رده بندی سرچشمه بدی هاست (شیطان) و آخرنمودار سرچشمه خوبیهاست(ایزد تعالی)
توجه:ما اینجا کاری به بحث دینی نداریم.ممکن است انسان
کافری عاشق خدا شود و سیر سلوک به سوی ایزد تعالی را پیش گیرد و ممکن است انسانی
مسلمان از عشق خدایی به در رود ونزول کند.
(گرچه این القاب کافرومسلمان و ... القابی هستند که ما به
اشخاص می دهیم و هیچ دخلی به احساسات آدمی ندارند.)
خب دیگه فلسفه بسه میریم سراغ رنک خودمون:
........
- تنفر
- بیزاری
- مستی
- کینه
- بدبینی
- کدورت
- بی احساسی مطلق(تابه حا واسه کسی رخ
نداده چون آدماحس بی احساسی هم پیدا می کنن)
- محبت
- دوست داشتن
- اعتماد به نفس
- غرور(البته کاذب و زیادش به بالای
نمودار اختصاص داره)
- عشق
- عرفان(همون عشقی که سرچشمه اش ایزد
تعالی است)
البته بچه ها لازم نیست برای تنفر از کسی همه پله ها رو
بزارین زیرپا ممکن شمادر جا از کسی یا کاری تنفر پیدا کنین ممکن از کسی هم خوشتون
بیاد ویواش یواش عاشق اون بشید.
البته این حس ها آنقدر عجیب اند که خود صاحب حس هم بعضی
وقتا اشتباه اونا رو می فهمه.
این احساسات همگی به اندازه ضخامت یک تار مو با هم فاصله
دارند و ما باید یاد بگیریم حریم آنها را تشخیص بدیم و هر شخص کار یا جسم خاصی را
در جای مخصوص خود قرار دهیم تا نظم ذهنی ما رعایت شود وبه موفقیت که از نظر ما
موفقیت هستش و رضایت از زندگی دست پیدا کنیم.
در ادامه مطالب رو به سوالایی مثل آیا عشق ما واقعیه؟آیا
اونه منو دوست داره؟این همه آدم چرا اون؟وهزاران آیا و چرا که در ذهن بیشتر ما وجود داره اختصاص میدیم.
